loading...

بوسیدن پای اژدها

یادداشت‌های نیمه‌شخصی که به مرور زمان تکمیل می‌شوند

بازدید : 1
پنجشنبه 17 بهمن 1403 زمان : 1:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بوسیدن پای اژدها

گاهی حضور همخانه‌ام آشفته‌ام می‌کند، مخصوصا وقت‌هایی که یادش می‌رود اینجا طویله نیست و باید هر چی می‌ریزد روی زمین، کابینت، گاز و زمین و زمان همان موقع تمیز شود وگرنه تا نوبت تمیزکاری هفتگی ممکن است خانه ما را محل تجمیع زباله اشتباه بگیرند.

بازدید : 0
پنجشنبه 17 بهمن 1403 زمان : 1:36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بوسیدن پای اژدها

چقدر دلم برای وبلاگ نوشتن تنگ شده و چقدر دیگر آدم وبلاگ نوشتن نیستم. حرف‌ زدنم کیلومترها با تصوری که اینجا از من باقی مانده فاصله دارد. اصلا هیچ ربطی به کازیوه این وبلاگ ندارم، هیچ ربطی به تصورات شما از خودم ندارم. وقتی این وبلاگ را شروع کردم انقدر زندگی‌ام ساده و روزمره بود که از اتفاقات کوچک، ماجرا می‌ساختم برای نوشتن. حتی کلی قصه و داستان نوشتم اینجا و خیلی‌ها فکر می‌کردند واقعی است. در عوض الان هر چند روز یک اتفاق جدید می‌افتد و یک چالش جدید دارم. تجربه‌هام انقدر زیاد شده که گاهی موقع تصمیم‌گیری گیج می‌زنم، احساس امنیتم مدام کم و زیاد می‌شود، از کارم استعفا دادم، چند دوست جون‌جونی و نزدیک دارم، خانه‌داری می‌کنم، مدام در حال تغییر کردنم و زندگی در مدار خوشی/ناخوشی در چرخش است. چقدر با نوشتن در پنل وبلاگ احساس قرابت می‌کنم، مثل وقتی به خانه کودکی و جمع خانواده برمی‌گردی.

بازدید : 677
سه شنبه 5 خرداد 1399 زمان : 7:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بوسیدن پای اژدها
نوشتن هیچ هم ابزار مناسبی برای بیان کردن نیست. همیشه تکه‌هایی از من در فاصله بین کلمات گم می‌شوند و جای خالیشان وقت‌های هدر رفته‌ام را پر می‌کنند. ولی من ناچارم به نوشتن. چون شاید لذت تنها چیزی است که این روزها دارم.

*از ما گفتن که خواندن پیوندهای روزانه را از دست ندهید*

بازدید : 905
چهارشنبه 23 ارديبهشت 1399 زمان : 4:29
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بوسیدن پای اژدها

من از قهوه به عنوان ابزار تهدید استفاده می‌کنم. چون چندین روزه که آفتاب رو ندیدم و شب و روزم یکی شده اگه روزها بخوابم، شب هم می‌خوابم و کل روزم می‌ره. از طرفی من روزها نمی‌تونم بیدار بمونم چون نیاز دارم که حداقل چهار یا پنج ساعت در سکوت مطلق زندگی کنم و از این عن‌بازی‌ها. خلاصه که حیات کاری و اجتماعیم به شب بنده. اما دلمم برای تختم زیاد تنگ میشه و چشمام بازی درمیاره. این جور رقت‌ها یک لیوان قهوه غلیظ دم می‌کنم و میذارم جلوی چشمم. نمی‌خورم! من اصولا قهوه نمی‌خورم چون از مزه‌ش متنفرم. همین که چشمام گرم میشه لیوان رو می‌گیرم جلوی دماغم و می‌گم چه خبرا؟ کی بود که خوابش میومد؟ یه قلوپ بخور که راحت‌تر خوابت ببره! بعد یک عق میزنم و چشمام باز میشه و می‌شینم پای کارم. الان که این رو می‌نویسم گلاب به روتون عق سومم رو زدم!

برچسب ها آلات شکنجه,
بازدید : 460
چهارشنبه 23 ارديبهشت 1399 زمان : 4:29
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بوسیدن پای اژدها

اینکه دلم می‌خواهد رو بازی کنم یکی از دلایلی است که دوستان نزدیک کمی‌دارم. همیشه هم من انتخاب نمی‌کنم خیلی وقت‌ها آن‌ها انتخاب می‌کنند که دیگر نباشند. در دنیایی که آدم باید با یک نقاب گنده روی صورتش دیگران را جذب کند من قواعد بازی را اول از سر اخلاقیات ابلهانه خودم و بعدتر به خاطر راحتی‌ام بهم زدم. شاید هم سیر اخلاق همین است که آن‌قدر در تو حل می‌شود که بعدتر با عادتی که ایجاد شده راحت‌تری. به هر حال من راحت‌ترم که خودم را بروز دهم. اما مرز این بروز دادن خودت با زیادی بروز دادن خودت یا همان هیجانی رفتار کردن و پته خودت را روی آب ریختن کجاست؟ حس می‌کنم حواسم دچار مشکل شده. با ضربه‌ای کاری دیگر جهت‌یابی‌ام کار نمی‌کند. گیج و ناتوانم که نمی‌دانم باید بروم جلو، عقب‌گرد کنم یا سر جایم بایستم. اینجا جایی است که همیشه نظاهم ارزشی من زیر و رو شده. خودم زیر و رو شدم. شاید هم این بار باید جلوی این زیر و رو شدن را گرفت. تصمیم‌گیری به مراتب سخت‌تر از همیشه است. چون همیشه این موارد را با دل‌خوش رد می‌کردیم می‌رفت. مصیبت‌های بالا رفتن سن و گره خوردن آدم‌ها با هم و سختی‌های پیدا کردن آدم‌های جدید هم‌فکر. حالاست که فکر می‌کنم باید بیشتر از همیشه تنها باشم. یاد بگیرم تنهاتر زندگی کنم. تنهاتر جستجوگر باشم. چقدر قرار است پوستم کنده شود که یک چیزی را یاد بگیرم؟

بازدید : 1881
يکشنبه 13 ارديبهشت 1399 زمان : 13:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بوسیدن پای اژدها
نوشتن هیچ هم ابزار مناسبی برای بیان کردن نیست. همیشه تکه‌هایی از من در فاصله بین کلمات گم می‌شوند و جای خالیشان وقت‌های هدر رفته‌ام را پر می‌کنند. ولی من ناچارم به نوشتن. چون شاید لذت تنها چیزی است که این روزها دارم.

*از ما گفتن که خواندن پیوندهای روزانه را از دست ندهید*

بازدید : 861
يکشنبه 13 ارديبهشت 1399 زمان : 13:23
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بوسیدن پای اژدها
نوشتن هیچ هم ابزار مناسبی برای بیان کردن نیست. همیشه تکه‌هایی از من در فاصله بین کلمات گم می‌شوند و جای خالیشان وقت‌های هدر رفته‌ام را پر می‌کنند. ولی من ناچارم به نوشتن. چون شاید لذت تنها چیزی است که این روزها دارم.

*از ما گفتن که خواندن پیوندهای روزانه را از دست ندهید*

برچسب ها
بازدید : 2368
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1399 زمان : 10:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بوسیدن پای اژدها
نوشتن هیچ هم ابزار مناسبی برای بیان کردن نیست. همیشه تکه‌هایی از من در فاصله بین کلمات گم می‌شوند و جای خالیشان وقت‌های هدر رفته‌ام را پر می‌کنند. ولی من ناچارم به نوشتن. چون شاید لذت تنها چیزی است که این روزها دارم.

*از ما گفتن که خواندن پیوندهای روزانه را از دست ندهید*

بازدید : 2518
پنجشنبه 10 ارديبهشت 1399 زمان : 10:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بوسیدن پای اژدها
نوشتن هیچ هم ابزار مناسبی برای بیان کردن نیست. همیشه تکه‌هایی از من در فاصله بین کلمات گم می‌شوند و جای خالیشان وقت‌های هدر رفته‌ام را پر می‌کنند. ولی من ناچارم به نوشتن. چون شاید لذت تنها چیزی است که این روزها دارم.

*از ما گفتن که خواندن پیوندهای روزانه را از دست ندهید*

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 5
  • بازدید کننده امروز : 6
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 63
  • بازدید ماه : 139
  • بازدید سال : 282
  • بازدید کلی : 36601
  • کدهای اختصاصی